عارف و ....

دانشجو- جزوه- آیندگان- شهسوار - << به عشق یدونه عشقه دنیام >>

عارف و ....

دانشجو- جزوه- آیندگان- شهسوار - << به عشق یدونه عشقه دنیام >>

محرم 90 تسلیت

حسین پسر علی و فاطمه (دختر محمد پیامبر اسلامامام سوم شیعیان است. حسین ۳ شعبان ۴ هجری قمری در مدینه زاده شد و در ۱۰ محرم ۶۱ (برابر ۲۱ مهرماه سال ۵۹ خورشیدی) در کربلا واقع در عراق کنونی در نبرد کربلا کشته شد. در میان شیعیان، از وی با القابی همچون امام حسین، اباعبدالله، ثارالله (به معنای خون خدا)، خامس آل عبا، سبط، وفی، زکی و سیدالشهدا نام برده می‌شود.[۱] سجاد، امام چهارم شیعیان فرزند وی است.



Delgarme Delgarmam

Vaghti kenarami

Asheghe Aghooshe Garmetam Eshgham



شعر طنز مادر از ایرج میرزا


گویند مرا چو زاد مادر                 پستان به دهان گرفتن آموخت
         شبها بر گاهواره من                  بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد          تا شیوه راه رفتن آموخت
        یک حرف و دو حرف بر زبانم         الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من                 بر غنچه گل شکفتن آموخت
      پس هستی من ز هستی اوست            تا هستم و هست دارمش دوست

ایرج میرزای قرن 21

         گویند مرا چو زاد مادر                    روی کاناپه لمیدن آموخت
شبها بر ماهواره تا صبح                بنشست و کلیپ دیدن آموخت
        بر چهره، سبوس و ماست مالید      تا شیوه خوشگلیدن آموخت
بنمود تتو دو ابروی خویش              تا رسم کمان کشیدن آموخت
         هر ماه برفت نزد جراح                   آئین چروک چیدن آموخت
دستم بگرفت و برد بازار                 همواره طلا خریدن آموخت
      با دایی و عمه های جعلی             پز دادن و قمپزیدن آموخت
با قوم خویش همیشه پیوند           از قوم شوهر بریدن آموخت
آسوده نشست و با اس ام اس          جکهای خفن، چتیدن آموخت
چون سوخت غذای ما شب و روز         از پیک ، مدد رسیدن آموخت

           پای تلفن دو ساعت و نیم               گل گفتن و گل شنیدن آموخت

    بابام چو آمد از سر کار               بیماری و قد خمیدن آموخت


انشای یک بچه دبستانی در مورد ازدواج

هر وقت من یک کار خوب میکنم مامانم به من می گوید بزرگ که سدی برایت یک زن خوب میگیرم.تا به حال من پنج کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده.حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود.ولی من موتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود،چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند. در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند،ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.

در ازدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده وچه بسیار آدم های کوچکی که نکیشیده شده.مهم اشق است!

اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان درمی آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

مهریه و شیربلال هیچ کس را خوشبخت نمیکند.همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدرخانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود... خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد.البته من و ساناز تفافق کرده ایم که به جای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم.هم ارزانتر است،هم خوشمزه تر است تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است وگرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار هم مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد.میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین!اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا!حتمن از زیرزمین میترسید.ساناز هم از زیرزمین می ترسد برای همین هم من برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم،اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست... از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست.آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند.